جدول جو
جدول جو

معنی غوزه فروش - جستجوی لغت در جدول جو

غوزه فروش
(شِ)
آنکه غوزه فروشد. فروشندۀ غوزۀ پنبه. جوزقی. (دهار)
لغت نامه دهخدا
غوزه فروش
آنکه غوزه فروشد جوزقی
تصویری از غوزه فروش
تصویر غوزه فروش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ عَلْ لُ گُ سِ / سَ)
آنکه کوزه و مانند آن می فروشد. (ناظم الاطباء). کوّاز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش.
خیام
لغت نامه دهخدا
موزه فروشنده. خفاف. کفاش. چکمه فروش. چکمه ساز. کفش فروش. (از یادداشت مؤلف) :
هنرباید از مرد موزه فروش
سپارد بدو چشم بینا و گوش.
فردوسی.
یکی آرزو کرد موزه فروش
اگر شاه دارد به گفتار گوش.
فردوسی.
یکی کفشگر بود و موزه فروش
به گفتار او پهن بگشادگوش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ رَ / رُو)
فوطه فروشنده. کسی که فوطه فروشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
فروشندۀ شوره. فروشندۀ ازتات پتاسیم: ملاح، شوره فروش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دوره گرد. طواف. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوره گرد شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
کسی که حبوب از قبیل گندم و جو فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه غله فروشد. فروشندۀ غله. رجوع به غلّه شود: غله فروش مادام بد بود و بدنیت... (منتخب قابوسنامه ص 178)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوطه فروش
تصویر فوطه فروش
کسی که فوطه فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
چاش فروش جرتا فروش کسی که حبوب از قبیل گندم و جو و ارزن و جز آنها فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوز فروش
تصویر گوز فروش
کسی که گردو فروشد گردو فروش
فرهنگ لغت هوشیار